یکی از بچه ها امروز می گفت این روزا حتی نمیشه آدم توی بیابون هم داد بزنه این وب رو ساختم تا همه براحتی بتونن حرف دلشون رو بزنن بیشتر مطالب این وب دل نوشته های خودمه منتظر کامنتای زیباتون و تعاریفتون در مورد عشق هستم در آخر هم اگه خواستین مطلبی به نام خودتون ثبت بشه در وب عضو شین و براحتی مطلبتون رو ارسال کنین
امیدوارم به معنای واقعی عاشق باشی
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
اموزش تلپاتی
درهر تمرین یا برنامه تلپاتیک بین دو فرد فرستنده
وگیرنده فاصله ای وجود دارد که می توان از چند سانتیمتر تا چند هزار کیلو متر متفاوت باشد میزان فاصله در نحوه و نتیجه ارتباط تلپاتی کمترین تاثیری ندارداگر شما فکر خود را به این امر معطو ف و در نتیجه شرطی نماید که در فاصله طولانی بر قرار ی تله پاتی مشکلتر است این تلقین ذهنی بر روی رفتار شما تاثیر گذاشته ودر عمل نیز در فواصل نزدیک تر نتیجه بهتری کسب می کنید این تصور یا شرطی شدن نادرست و مضر است هرگز به فاصله موجود بین گیرنده و فرستنده اهمیتی ندهید شما به همان میزان از ظرفیت و قابلیتی را که در فاصله نزدیک کسب کرده اید می توانید در فواصل طو لانی هم دریافت کنید - اصول بنیادی دانش تله پاتی توصیه مشود که تجربیات اولیه درفاصله نزدیک و ترجیحا در یک اتاق ارام صورت گیرد برخی از صاحب نظران معتقدند که افراد حاضر در این جلسات بایستی از لحاظ روحی و عاطفی به هم نزدیک باشند اگر در تمیرنهای اولیه فرستنده پیام دست راست خود را بر روی دست چپ گیرنده بگذارد این ارتباط جسمی پیوند روحی و عاطفی بهتری را بین انها ایجاد میکند در ایین سالکان و عارفان شرق اسیا بویژه چین باستان و سرزمین عجایب هند قسمت راست بدن دارای قدرت یا اهمیت مثبت و صادر کننده انرژی می باشد درحالی که سمت چپ دارای انرژی یا الکتریسته منفی و دریافت کننده میباشد :زمان مناسب مناسبترین زمان برای ارتباط فکری ساعا ت اخر شب وصبح زود است در عمل انسان مو جودی است که...به ادامه مطلب مراجعه کنید
<نقل قول یکی از سمینارهای دکتر انوشه>عشق یعنی دلبستگی-عشق یعنی وابستگی-عشق یعنی وارستگی-ع ش ق یعنی علاقه ی شدید قلبی-عشق یعنی با وجود اینکه 600 نفر کنارت هستن بازم احساس تنهایی میکنی-عشق خودخواهی نیست از خود گذشتن است-عشق دروغ نیست وهیچ دروغی در عشق معنا نداره-هیچوقت نگو برات میمیرم بگو برات میمونم
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…
چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:
سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)
دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…